یک خاطره از اولین شیطونی
نوگل مامان خاله نرگس میگه روزی که به دنیا اومدی همراه پرستار با شوق میاد ببینتت وقتی میبینه که بدون روانداز خوابیدی از پرستار خواهش میکنه ملافه ای روت بندازه همین که پرستار روکشو روت میندازه با جفت پا ملافه رو پرت میکنی پرستار که از این حرکتت به وجد اومده میگه ماشاالله ! این آتش پاره توی این چند ماه توی شکم مامانش چکار میکرد ؟ ...
نویسنده :
مامان בرسا
7:32